Wir verwenden Cookies, um die Benutzerfreundlichkeit dieser Webseite zu erhöhen (mehr Informationen).

Persisch / Persian / Farsi

بسياری از مردم ابديت را جدی نميگيرند و اين موضوع حتی درباره افرادی که در مورد انتهای زندگی خود فکر ميکنند نيز ديده ميشود. خانم » درو بار يمور « هنرپيشه آمريکايی
که بعنوان يک ستاره سينمايی خردسال در فيلم » ای. تی. « ( موجود تخيلی ) ايفای نقش کرده بود، در سن بيست و هشت سالگی ( او متولد سال 1975 است ) گفت: " دوست دارم اگر زودتر از گُربه ام مُردم، خاکسترم را برای خوردن به او بدهند، تا لااقل در جسم او به حيات ادامه دهم". آيا اين نادانی و کوتاه فکری در مورد مرگ، وحشتناک نيست؟
در زمان عيسی مردمان زيادی بسوی او آمدند، خواسته های آنان اغلب جسمانی بود:

ده جزامی از او تقاضای درمان کردند ( لوقا 17 : 13 ).
کوران خواستار بینایی خویش بودند ( متی 9 : 27 ).
فردی برای حل دعوای میراثش از او یاری طلبید ( لوقا 12 : 13 – 14 ).
فریسیان به قصد گرفتار کردنش، از پرداخت مالیات به قیصر می پرسیدند ( متی 22 : 17 ).


اما فقط عده قليلی به سوی او آمدند تا از چگونگی ورود انسان به ملکوت آسمان بدانند.
جوان متمولی به سوی او آمده  پرسيد: " ای استاد نیکو، چه کنم تا حیات جاودانی را وارث گردم " ( لوقا18 : 18 ). به او گفته شد همه اموالت را بفروش، يعنی هر آنچه را که قلبا به آن وابسته بود را بفروشد و عيسی را همراهی کند. اما چون او بسيار ثروتمند بود، از پند عيسی پیروی نکرد و از ورود به بهشت منصرف شد. کسانی نیز بودند، که بدنبال بهشت  نبود ند، اما زمانی که با عيسی روبرو شدند، مورد اندرز وی قرار گرفته و بسرعت آن را دريافتند. زکی ( باجگير ) تنها در شوق ديدار عيسی بود. اما او بيش از آن نصيبش شد. بعد از ملاقات عيسی در خانه زکی، او ملکوت آسمان را يافت. عيسی فرمود:   
" امروز نجات در این خانه پیدا شد" ( لوقا 19 : 9 ).
بهشت را چگونه ميتوان  يافت؟
مطابق آنچه که تا کنون بيان شد، در می يابيم که:
در یک روز معین میتوانیم به بهشت دست یابیم. دانستن این موضوع مفید است، چرا که شاید امروز شما خوانندگان عزیز به بهشت نزد خداوند راه یابید.
لازمه ورود به بهشت انجام اعمال خاصی نیست.
ممکن است بگونه ای کاملا پیش بینی نشده به بهشت دست یافت.
بر طبق کلام خداوند تلاشهای ما برای رسيدن به بهشت کاملا بيهوده می باشد. يک خواننده زن در ترانه اش در مورد دلقکی که بعد از سالها کار در سيرک، به فعاليت هنريش پايان داده بود چنين می خواند: " او يقينا به بهشت خواهد رفت، چرا که انسانهای بسياری را شاد کرده بود". خانم نيکوکاری که خانه ای را برای مستمندان تاسيس ميکند تا بيست زن بتوانند مجانا در آن ساکن شوند و برای سکونت در آن خانه تنها يک شرط گذاشته بود، بدين ترتيب که آن زنان موظف بودند تا هر روزه به مدت يک ساعت برای آمرزش روح موسس آن خانه، در دعا باشند.
پس چه چيز برای ما بهشت را به ارمغان می آورد؟
عيسی با مثلی پاسخ اين سوال را به روشنی بيان ميکند. عيسی در انجيل لوقا فصل 14 آيه 16 از شخصی ( که در اينجا منظور خداست ) می گويد که جشن ( که در اينجا منظور ملکوت آسمان است ) را تدارک ديده و پس از آن ميهمانانش را دعوت می کند. اما آنان يکی پس از ديگری از دعوت سر باز می زنند. اولی می گويد: " من مزرعه ای خريده ام و ... ". دومی میگوید: " پنج گاو خريده ام و ... ". و سومی می گويد: " ازدواج کرده ام و از اين سبب نمی توانم بيايم". عيسی اين مثل را با سخنی از ميزبان چنين به پايان ميرساند: " زیرا به شما می گویم، هیچ یک از آنانی که دعوت شده بودند شام را نخواهند چشید ".( لوقا 14 : 24 ).
به وضوح بيان می شود که ملکوت آسمان هم دست يافتنی و هم از دست دادنی است. نکته اساسی اجابت يا رد دعوت است و حال سوال اين است : آيا از اين ساده تر می توان به ملکوت آسمان دست يافت؟ در جواب بايد گفت: امکان ندارد ! ملکوت آسمان از بسياری از آدميان دريغ می شود، نه به اين خاطر که آنها راه را نشناخته اند، زيرا که دعوت را رد کرده اند.
سه دسته آدميانی که در مثل از آنان ياد شد، الگوی ما نيستند. چرا که هيچکدام دعوت را نپذيرفتند و به ميهمانی نيامدند. آيا آن جشن ديگر برگزار نمی شود؟ البته که انجام ميشود ! بعد از عدم اجابت آنان، ميزبان دعوت نامه هايش را به هر سو می فرستد. البته کارت دعوتی طلاکوب فرستاده نمی شود. بلکه اعلام می شود که » بياييد « و هر که اين دعوت را اجابت می کند، مکانی در آن جشن می يابد. در اينجا چه اتفاقی می افتد؟ بله ، فوج مردمان سرازير می شود، در اين حين ميزبان به ارزيابی می پردازد. هنوز جای کافی وجود دارد. او به غلامانش می گويد: "برويد و ديگران را نيز دعوت کنيد".
در اينجا می خواهم تا معنای اين مثل را متوجه خودمان کنم، چرا که مضمون آن دقيقا مطابق وضعيت امروزی ماست. هنوز مکانهای خالی در آسمان وجود دارند و خداوند
می گويد: " بيا، جايگاهت را در آسمان برگير! هوشيار باش و برای ابديت مکانی را از پيش برگزين ! همين امروز!"
آسمان به گونه ای غير قابل تصور زيباست و به همين سبب عيسی آنرا با جشنی عظيم مقايسه می کند. در اولين نامه پولس به قرنتيان ( 2 : 9 ) آمده است: " چیزهایی را که چشمی ندید و گوشی نشنید و به خاطر انسانی خطور نکرد، یعنی آنچه خداوند برای دوستداران خود مهیا کرده است ". هيچ چيزی در دنيای جسمانی، حتی نمی تواند تشبيهی نزديک به بهشت باشد. ملکوت آسمان بگونه ای غير قابل تصور زيباست. ملکوت آسمان به قدری ارزشمند است که نبايد آن را از دست داد. شخصی درب آسمان را بروی ما گشوده است. او عيسی است، پسر خدا ! ما همچنان قدردان اوييم، که راه رسيدن به بهشت را چنين آسان نموده است. مهم خواست قلبی ماست. تنها آنانی که بينشی کوتاه چون سه مرد ياد شده در مثل بالا را دارند، دعوت را رد می کنند.  
نجات از طريق عیسی
در اعمال رسولان ( 2 : 2 ) آيه بسيار مهمی را می خوانيم: " و چنین خواهد بود که هر که نام خداوند ( عیسی ) را بخواند، نجات یابد " اين جمله ای محوری در عهد جديد است، هنگامی که پولس در فيليپی در زندان بود، در صحبت با زندانبان به همين موضوع اشاره می کند: " به خداوند عیسی مسیح ایمان آور که تو و اهل خانه ات نجات خواهید یافت "
( اعمال رسولان 16 : 31 ). اين پيام علی رغم کوتاهی اش، موثر و دگرگون کننده است. در همان شب زندانبان به عيسی ايمان می آورد.
بايد توجه کنيم که عيسی می خواهد تا ما را از راهی که به لعنت منتهی ميشود، خارج کند. مطابق کتاب مقدس، حضور آدميان در ملکوت آسمان و جهنم ابدی است. يکی با شکوه و دیگری مخوف. مکان سومی وجود ندارد. پنج دقيقه پس از مرگ، دیگر سخنی با ما گفته نخواهد شد و فرصت به پايان می رسد. مکان جاودانه ما تنها به مسيح و به رابطه ما با او وابسته می باشد.
هنگاميکه در لهستان برای ايراد سخنرانی در سفر بودم، از اسارتگاه های آلمان هيتلری در شهر آش ويتس ديدن کردم. اتفاقات هولناکی در طی دوره رايش سوم در آنجا روی داده بود. از سال 1942 تا 1944 در آنجا بيش از 1،6 ميليون نفر که اکثر آنها يهودی بودند، با گاز کشته و سپس در کوره سوزانده شده بودند. آنجا را » جهنم آش وتيس « می ناميدند. هنگاميکه با راهنمايی يکی از کارمندان آنجا برای تماشا به داخل کوره رفتيم، به معنای استعاره ای » جهنم آش ويتس«، که هر بار 600 انسان همزمان در آنجا کشته می شدند، فکر کردم. بگونه ای غیر قابل تصور وحشتناک بود. اما آيا واقعا آنجا يک جهنم بود؟ از آنجايی که از سال 1944 قتل اسرا در آن مکان متوقف شده بود، ما می توانستيم به مشاهده آن مکان برويم، ديگر هيچ انسانی در آنجا به اتاق گاز و سپس به کوره آدم سوزی برده نمی شود. آن کوره آدم سوزی موقت بود، اما جهنم خداوند هميشگی است.
در سالن ورودی اين موزه ، تصوير صليبی که به همراه پيکر مسيح نقش شده بود توجه ام را به خود جلب کرد. يک اسير اميد خويش را به مسيح مصلوب با ناخن بر روی ديوار خراشيده بود. آن هنرمند نيز در آن اتاق گاز کشته شده بود. اما او عيسای نجات دهنده را شناخته بود. او در مکانی وحشتناک کشته شده بود، با اين وجود درب آسمان به روی او باز بود. بايد توجه کرد که پس از ورود به آن جهنمی که عيسی در عهد جديد با تاکيد به آن هشدار ميدهد ( بطور مثال در متی 7 : 13 و متی 5 : 29 – 30 و متی 18 : 8 )، نه راه خروجی و نه نجات امکانپذير می باشد. آن جهنم همچون » جهنم آش وتيس « خاموشی ندارد و هيچگاه قابل رويت نيست.
بهشت  نيز هميشگی است و آن مکانی است که خداوند مايل است ما را بدانجا ببرد. به همين دليل دعوت او را رد نکنيد. نام مسيح عيسی را صدا بزنيد و آمادگی خود را برای ورود به بهشت اعلام کنيد! بعد از يک سخنرانی، خانمی هيجانزده از من پرسيد: "در اينصورت آيا ميتوان ملکوت آسمان را برای خود پيش خريد نمود همانگونه که ميتوانيم بليطی را از آژانس مسافرتی پيش خريد نماييم؟"  "همينطور است: هر کس که ثبت نام نکرده باشد به مقصود نمی رسد، اگر شما قصد سفر به هاوايی را داشته باشيد، بايد بليط معتبری نيز داشته باشيد « او دوباره پرسيد » اما مبلغ بليط بايد پرداخته شود « و من پاسخ دادم: " بله و برای سفر به ملکوت آسمان هم همينطور است، اما قيمت آن خيلی بالاست و کسی نميتواند خودش آن را بپردازد، گناهان ما مانع سفر ما ميشوند. خداوند در ملکوتش هيچ گناهی را تحمل نمی کند. کسی که می خواهد بعد از اين زندگانی برای هميشه نزد خداوند بماند، بايد عاری از گناه باشد. اين پاکی از گناه تنها ميتواند از طريق يک فرد بيگناه انجام شود و آن عيسی است. تنها اوست که از عهده پرداخت جريمه گناهان ما برمی آيد و او هزينه ورود به ملکوت آسمان را با خون خويش و مرگش بر روی صليب پرداخته است."
حال چگونه ميتوانيم به بهشت وارد شويم؟ دعوت خداوند برای نجات متوجه ما نيز هست. در بسياری از آيات کتاب مقدس تاکيد شده است، در برابر دعوت خداوند عکس العمل نشان بدهيم:
» کوشش کنید تا از در تنگ داخل شوید «
( لوقا 13 : 24 ).
» توبه کنید زیرا ملکوت آسمان نزدیک است «
( متی 4 : 17 ).
» از در تنگ وارد شوید، زیرا فراخ است آن در و وسیع است آن طریقی که مودی به هلاکت است و آنانی که بدان داخل می شوند بسیارند، زیرا تنگ است آن در و دشوار است آن طریقی که مودی به حیات است و یابندگان آن کم اند « ( متی 7 : 13 – 14 ).
» بدست آور آن حیات جاودانی را که برای آن دعوت شدی « ( اول تیموتاوس 6 : 12 ).
» به خداوند عیسی مسیح ایمان آور که تو و اهل خانه ات نجات خواهید یافت « ( اعمال رسولان 16 : 31 ).
تمامی اين آيات نافذ و بيدار کننده هستند. جديت، اهميت و فوريت را در تمامی آنها می توان احساس کرد. رسيدن به ملکوت آسمان برايمان ميسر است، اگر تنها اين دعوت را با دعايی که می تواند به شکل زير بيان شود اجابت کنيم:
" عيسای خداوند، امروز خواندم، که تنها از طريق تو می توانم به ملکوت آسمان راه يابم. دوست دارم تا با تو در آسمان باشم. مرا از جهنمی که به خاطر گناهانم به آن داخل می شوم نجات ده. تو مرا آنقدر دوست داشته ای که به خاطر من بر صليب جان دادی و در آنجا تاوان گناهان مرا پرداختی. تو از تمامی گناهان من، حتی گناهان کودکيم آگاهی، تو تمامی گناهانی را که اکنون بر آنان آگاهم و حتی آنانی که از يادم رفته اند را می شناسی. تو بر هر جنبش قلبم آگاهی. در برابرت همچون کتابی گشوده شده ام. آنچنان که هستم نمی توانم نزد تو بيآيم. از تو ميخواهم که گناهان مرا ببخشی،  گناهانی که قلبم را ميفشارند. به زندگی من وارد شو و آن را تازگی ببخش. مرا ياری ده تا تمامی آنچه را که نزد تو ناخوشايند است ترک کنم و مرا عاداتی از تو برکت يافته ارزانی دار. مرا ياری ده تا کلامت، کتاب مقدس را درک کنم. مرا ياری ده تا آنچه گفته ای درک کنم وبا قلبی مطيع آنچه که نزدت نيکوست بجا آورم. از هم اکنون مولای من باش. من می خواهم که تو را پيروی کنم. راهی را که در هر مقام از زندگيم بايد بروم، بر من آشکار نما. از تو قدردانم که مرا اجابت نمودی و من اکنون اجازه دارم تا فرزند خدا باشم و روزی نزد تو در آسمان باشم. آمين. "

Dir. u. Prof. a.D. Dr.-Ing. Werner Gitt

در کلیسایی در تیرول جنوبی ( شمال ایتالیا) دیوار کوتاهی وجود دارد که چهار جمجمه انسان بر روی آن قرار دارد و روی تابلویی که روی آنها آویزان شده چنین می خوانیم: "احمق کدام است ؟ حکیم کدام است؟ گدا کدام؟ پادشاه کدام؟" در حقیقت قدرت و جلال پادشاه دیگر قابل مشاهده نمی باشد و با آنکه جمجمه شخص فقیردرکنار آن قرار دارد ولی هیچ شواهدی بر فقر آن شخص وجود ندارد، حتی لباسهای مندرس و غرغر شکم آن شخص گرسنه را نمیتوان دریافت. شاید به این فکر بیفتیم که تابلوی دیگری فراهم کنیم که بر روی آن نوشته شده باشد "در مرگ همه یکسان هستند!" در ادامه می خواهیم تحقیق کنیم که تا چه حد این مطلب صحت دارد.
در صنعت تبلیغات سعی براین است که توجه خریداران را بر قسمتهای خاصی جلب کنند؛ این به این معناست که توجه قشرخاصی از اجتماع مورد بررسی قرار می گیرد. اما مرگ برای گروه خاصی نمی باشد و کسی نمی تواند از مرگ بگریزد. به همین دلیل افراد زیادی نیز در این مورد تفکر کرده اند: فیلسوفان، شعرا، سیاستمداران، ورزشکاران، هنرپیشگان، بیسوادان و همینطور برندگان جوایز نوبل. مصریان قدیم عمیقا خود را مشغول بررسی آن کردند، آنها برای مردگانشان مقبره های تاریخی و بیاد ماندنی ساختند بطور مثال اهرام مصر در جیزه. شاعر معروف آلمانی امانوئل گیبل تمام تلاشهای بشری را در یک عبارت خلاصه میکند: " زندگی یک معمای ابدیست؛ مرگ یک معمای ابدی میماند." از میان جوابهای گوناگونی که در این مورد وجود دارد نظری می اندازیم به نظریه تکامل در رابطه با مرک:
مرگ و میر از دیدگاه نظریه تکامل یا فرگشت
مرگ ریشه عمیقی در فرگشت دارد و بدون آن زندگی و حیات بر روی زمین وجود نخواهد داشت و در تعالیم فرگشت چهار تعریف اساسی در مورد مرگ بچشم میخورد:
1. مرگ – یک شرط لازم در فرگشت است: کارل فریدریش فون ویتزاکر می گوید: "اگر مرگ وجود نداشته باشد، تکامل صورت نمی گیرد و امکان بوجود آمدن زندگی دیگر نخواهد بود، پس مرگ شرط لازم الاجرا برای تکامل است."
2. مرگ – کشف تکامل: زیست شناس آلمانی پرفسور ویلدمار تانر سوال می کند:" اگر مرگ وجود نداشت پس چگونه وارد جهان شد." او خود در جواب میگوید:" فرایند پیری و طول عمر در طول حیات بشر تکامل یافته، و وجود مرگ در دنیا باعث شده که ما بسرعت بسوی تکامل بشتابیم." از نظر او مرگ شانس برنامه ریزی شده ایست تا شرایط جدید را در دنیای تکامل امتحان کند.
3. مرگ – خالق حیات: هنگامیکه از نقطه نظر تکامل مرگ خالق حیات شناخته می شود، تفاوت میان نظریه تکامل و آموزه کتاب مقدس نمایان می شود. رینهارد - و- کاپلان دانشمند زیست شناس مولوکولی در این رابطه چنین مینویسد:" اگرچه مرگ برای جانداران، بخصوص برای انسان بسیار دردناک میباشد اما این قیمتی است که باید برای تکامل انواع جانداران پرداخت شود.
4. مرگ – پایان مطلق زندگی: بر طبق تعلیمات فرگشت زندگی فقط  درجسم و درچهارچوب فیزیک و شیمی محدود می شود (مانفرد ایگن).
مشاهده می کنیم که نظریه تکامل نمی تواند توضیح رضایت بخشی در مورد اینکه چه حکمتی در مرگ نهفته می باشد  را  ارائه دهد و بر اساس این تعالیم واقعیت بر پدیده های جسمانی و ماده  قرار دارد و جایی برای زندگی پس از مرگ باقی نمی ماند. انسان یک ماشین گوشتی انگاشته میشود و مرگ پایان مطلق زندگی وی میباشد. در مکانیزم فرگشت مرگ در خدمت ادامه حیات بعدی میباشد. در اینصورت ارزش زندگی یک انسان تنها در سهم او در تکامل نمایان میباشد.
چه کسی جواب صحیح را به ما بدهد؟
چه کسی میتواند قاطعانه جواب سوالهایمان را در مورد مرگ و اتفاقات پس از مرگ را به ما بدهد؟ او میبایست کارشناس در این زمینه باشد و مشخصات زیر را نیز دارا باشد:
1)    او میباست خود طعم مرگ را چشیده باشد.
2)    او میبایست از مرگ به زندگی بازگشته باشد.
3)    او میبایست اقتدار بر مرگ داشته باشد.
4)    او میبایست قابل اعتماد باشد.
در جستجوی چنین شخصیتی با این مشخصات والا تنها به یک شخصیت در طول تاریخ بشریت برمیخوریم و آن شخص عیسی مسیح میباشد:
1)    او بیرون دروازه های شهر اورشلیم به صلیب کشیده شد، دشمنانش برای حصول اطمینان از مرگ او نیزه ای را به پهلوی او فرو کردند، بطوری که خون از آن جاری شود (یوحنا 19:34) تا مطمئن شوند که او مرده است.
2)    او خود پیشگویی کرده بود که در روز سوم از مرگ برخواهد خواست و این نیز اتفاق افتاد، زنان در صبح روز عید پاک اولین شاهدین او بودند، فرشتگان به آنها گفتند:" او اینجا نیست، او برخواسته است (لوقا 24:6).
3)    در عهد جدید میخوانیم که با اقتداری که مسیح بر مرگ داشت سه نفر از مرگ برخیزانیده شدند: ایلعازر در بیت عنیا (یوحنا 45 – 41: 11)، جوانی در نایین (لوقا 17 – 11: 17) و دختر یایروس (مرقس 43 – 35: 5). بغیر از عیسی مسیح هیچکس دیگری در دنیا چنین اقتداری را نداشته که به صراحت به مرگ دستور بدهد.
4)    تنها شخصی که در این دنیا ادعا کرد که  "من حقیقت هستم" ( یوحنا 14:6) عیسی مسیح بود، او توانایی اثبات ادعایش را در مقابل دشمنانش داشت که نتوانستند حتی یک گناه به او نسبت دهند.
حال ما با بدست آوردن این نشانی به سرچشمه حقیقت دست یافته ایم. حقیقت برای بقای ما ضروریست. چه کسی مایل است زندگی خویش را برروی اشتباه بنا کند؟ متوجه می شویم که فقط یک شخص وجود دارد که صلاحیت آن را دارد که به ما اطلاعات روشنی در مورد مرگ بدهد. در (لوقا 31 – 19: 16)  عیسی با مثالی از دو شخص که تازه فوت کرده بودند بیان می کند. یکی خداشناس و با ایمان و دیگری بی ایمان. ایلعازر که بوسیله فرشتگان به آغوش ابراهیم برده شد و در وضعیت مناسبی بسر میبرد و مسیح آن محل را بهشت نامید (لوقا 23:43)، و شخص ثروتمند که بلافاصله پس از مرگ به جهنم برده شد، این شخص وضعیت خود را چنین توصیف کرد:
" در میان شعله های آتش عذاب می کشم" (لوقا 16:24). مرگ بهیچوجه یک معادله نمی باشد، بلکه آنرا میتوان چنین توصیف نمود: تفاوتهایی که در این دنیا وجود دارند، در دنیای پس از مرگ بطور گسترده و وصف ناپذیری از یکدیگر جدا خواهند بود. پاسخ  این سوال که علت چیست را بطور مشروح میخوانیم.
سه نوع مرگ
کتاب مقدس بوضوح شهادت میدهد که این دنیا و حیاتی که در آن وجود دارد مستقیما از طریق خداوند یگانه آفریده شده است و این خلقت کامل و بدون نقص بوده و از نظر خداوند "همه چیز بسیار خوب و عالی است". طبیعت خداوند محبت و رحمت است، و او همه چیز را از طریق معمار اعظم (امثال 8:30) ، عیسی مسیح خلق کرده است (یوحنا 1:10 – کولسیان  1:16). همچنین در خلقت لطف و رحمت و عشق و وفاداری او بچشم می خورد و این امریست کاملا متفاوت با دردو رنج، اشک و ظلم که در نظریه تکامل توضیح داده شده است. برخی خداوند را عامل فرگشت میدانند و به عبارتی طریق خلقت را با نظریه تکامل به او نسبت میدهند، این نظریه برخلاف ذات خداوندیست و به همین علت این نظریه که خداوند سیستم فرگشت را از ابتدا ابداع نموده (تکامل تکنیکی) نیز قابل قبول نمیباشد.
اگر عامل بوجود آورنده مرگ تکامل نمیباشد و این با ذات خداوند مقایرت دارد، پس علت مرگ چیست؟ مرگ عمومیت دارد و همه میمیرند: از بچه های کوچک تا افراد مسن، افراد درستکار و دزدان و سارقان، ایمانداران و بی ایمانان. همه بطور یکسان، و چون این یک مسئله عمومی است پس باید یک علت عمومی نیز داشته باشد.
کتاب مقدس مرگ را نتیجه گناه بشر توصیف می کند. گرچه خداوند به انسان در مورد  نتایج گناه هشدار می دهد (پیدایش2:17)، بشر از این آزادی و فیض خداوند سوء استفاده نمود و سقوط کرد و از آن پس قانون گناه حکمفرما شد. "مزد گناه مرگ است" (رومیان6:23). در اینجا انسان در مسیر مرگ ابدی که با خط پهن مشکی در نمودار به نمایش گذاشته شده است حرکت می کند. این مسیر را قطار مرگ مینامیم. به علت نافرمانی آدم از دستور خداوند مرگ در خلقت راه یافت (اول تیموتائوس2:14 ) و از همان زمان تمام بشریت در این قطار وحشتناک بسر می برد:" گناه بوسیلۀ یک انسان بجهان وارد شد و این گناه مرگ را به همراه آورد. در نتیجه، چون همه گناه کردند مرگ همه را در بر گرفت" (رومیان5:12). قبل از خطای آدم در خلقت، مرگ وجود نداشت.
واژه مرگ در کتاب مقدس از بین رفتن حیات نمیباشد، بلکه تعریف کتاب مقدس از مرگ "جدا شدن از..." میباشد و از آنجایی که سقوط انسان دارای سه ویژگی است (رجوع شود به نمودار)، این جدایی نیز سه ویژگی دارد:
1.  مرگ روحانی: زمانی که انسان سقوط کرد به "مرگ روحانی" دچار شد و از مصاحبت و رابطه با خدا محروم شد. بشر دچار چنین وضعیتی شده و به خالق جهان ایمان ندارد، او زندگیش را بدست احساسات خودخواهانه و وسوسه انگیز خود میسپارد، او بصورتی زندگی می کند که گویی اصلا خدایی وجود ندارد، او هیچگونه ارتباطی شخصی با عیسی مسیح ندارد و پیام انجیل را رد می کند. با اینکه بشر از نظر جسمانی زنده است، از دیدگاه خدا در مرگ روحانی بسر می برد.
2. مرگ جسمانی: ادامه تاثیر گناه مرگ جسمانی است:
"... تا روزی که ‌به خاک بازگردی ، خاکی که از آن به وجود آمدی . تو از خاک ‌هستی و دوباره خاک خواهی شد" (پیدایش3:19).  بواسطه گناه و سقوط انسان تمامیت خلقت دچار ناپایداری شد.
3. مرگ ابدی: آخرین ایستگاه قطار مرگ، ایستگاه مرگ ابدیست. در آنجا موجودیت انسان از بین نخواهد رفت (لوقا16: 19-31). این وضعیت جدایی کامل از خدا است. خشم خداوند بر وی میماند زیرا "گناه آدم برای همه محکومیت به همراه آورد" (رومیان5:18). عیسی این مکان وحشتناک و تباهی را جهنم نام نهاد که در آنجا آتش "خاموشی" ندارد (مرقس 9: 43 و 45 ) و "ابدیست" (متی25:41)، در آنجا "گریه و فشار دندان" وجود دارد (لوقا 13:28). محلی وحشتناک که در آن "کرم ها هرگز نمی میرند و آتش هرگز خاموشی ندارد" (مرقس 9:48). آنجا محل "هلاکت جاودانیست" (دوم تسالونیکیان 1:9).
نظر خداوند در مورد رفتن بشر بسوی نابودی ابدی چیست؟  خداوند بر حسب رحمت بی نهایت و عشق و محبتش پسر خود را بر روی صلیب داد و به این وسیله نجاتی منحصر به فرد محیا نمود. این گفته عیسی که "همه چیز تمام شد" مشخص کننده این است که قطار حیات برای انسان فراهم شد و این امر نمایانگر خواسته و دل خداوند است (اول تیموتائوس 2:4) که بشر از جهنم ابدی رهایی یابد و یا به عبارتی از قطارمرگ که سریعا بسوی مرگ ابدی در حرکت است پیاده شود. ما دعوت شده ایم که از در تنگ که همانا دروازه بهشت میباشد عبور کنیم (متی 7: 13 و 14). بر طبق شهادت انجیل، عیسی تنها در و تنها راه بسوی نجات می باشد و اگر ما سوار قطار حیات شویم، صاحب حیات جاودانی خواهیم گردید.
لازمه رهایی از قطار مرک و سوار شدن به قطار حیات رفتن بسوی عیسی مسیح و اعتراف به گناهان و طلب بخشش گناهانمان و قبول او بهنوان نجات دهنده می باشد تا از دید خداوند خلقتی تازه گردیم. بر حسب فیض خداوند این هدیه ایست رایگان برای هر کس که از صمیم قلب آنرا بطلبد. آنچه که بر حسب فیض مجانا بما هدیه شده است، برای خداوند هزینه سنگینی بحساب می آید زیرا که او یگانه فرزندش را در راه بشریت قربانی کرد و هرکه پیشنهاد خدارا بپذیرد به حیات جاودانی دست خواهد یافت (یوحنا 5:24). این فرصت تنها در طول زمان زندگی زمینی به انسان داده میشود.
راهی بسوی حیات
بعد از یک سخنرانی جوانی برای صحبت با من بجلو آمد. از او پرسیدم:"فکر می کنی کجا قرارداری؟" جواب کوتاهی داد:"در ایستگاه قطار هستم!" او متوجه شده بود که باید فورا قطار مرگ را ترک کند! او میخواست بداند که چطور میتواند سوار قطار حیات شود؟  او بمن اجازه داد تا راه را به او نشان دهم و هم اکنون با شادی بسوی هدف در حرکت می باشد.
در حالی که خداوند از گناه خشمگین می باشد، در عین حال خداوندی پر محبت در مقابل گناهکاران است. با سوار شدن به قطار حیات بسوی مکان زیبایی حرکت می کنیم چنانچه در اول قرنتیان 2:9  آمده : " آنچه را که هرگز چشمی ندیده و گوشی نشنیده و بخاطر انسان خطور نکرده است خدا برای دوستداران خود مهیا نموده است." برای انتخاب راه خداوند به انسان  اراده آزاد عطا نموده است: " من آسمان و زمین را شاهد می گیرم که امروز زندگی و مرگ، برکت و لعنت را در برابر شما قرار داده ام. پس زندگی را انتخاب کنید تا شما و فرزندانتان زنده بمانید" (تثنیه 30:19). در اینجا یکبار دیگر متوجه میشویم که هدف خدا برای بشریت حیات ابدی می باشد. از نموداری که در این متن کشیده شده میتوانیم به سادگی متوجه این واقعیت شویم که:
"اگر تو یکبار متولد شوی (تولد طبیعی)
پس دوبار خواهی مرد (اول مرگ جسمانی، و بعد مرگ ابدی)
اما اگر دوبار متولد شوی (تولد طبیعی، تولد تازه از طریق عیسی مسیح)، فقط یکبار خواهی مرد (مرگ جسمانی)!"    
ایمان به پسر خدا، آزادی از لعنت محکومیت را به ارمغان می آورد و حیات ابدی را تضمین می کند: " یقین بدانید، هر که سخنان مرا بشنود و به فرستندۀ من ایمان آورد حیات جاودانی دارد و هرگز محکوم نخواهد شد بلکه از مرگ گذشته و به حیات رسیده است" (یوحنا 5:24).
با توجه به اهمیت این تصمیم گیری متوجه خواهیم شد که نظزیه تکامل در مورد مرگ چه تاثیری بر پیروان آن دارد و مانند نقابی است که باعث می شود خطر مرگ ابدی نادیده گرفته شود و مردم پیشنهاد نجات را از دست بدهند. اما عیسی آمد تا ما را از این پرتگاه جهنم نجات بخشد. کافیست با یک دعا به سوی خداوند بازگردید. قطار مرگ را ترک گفته و سوار قطار حیات شوید. این تغییرات اساسی در زندگی شما با یک دعای ساده شروع خواهد شد:
"عیسی مسیح خداوند، من متوجه وضعیت هلاکت بار خود شده ام، نحوه زندگی من با کلام تو مطابقت نمی کند. اکنون من می دانم که در قطار اشتباه نشسته ام. من عمیقا متوجه شده ام و خواهش می کنم که تو مرا کمک کنی و گناهان مرا ببخشی. می دانم که مقصر هستم و تصمیم گرفته ام با مطالعه کتاب مقدس و عمل به آن، زندگی خود را عوض کنم و با کمک تو به قطار حیات سوار شوم و برای همیشه نزد تو بمانم. اکنون تو را به زندگی خود دعوت می کنم تا خداوند من باشی و بمن توان و قدرت دهی که تو را دنبال کنم. از صمیم قلب از تو سپاسگزارم که مرا از گناهانم آزاد کرده ای و من هم اکنون اجازه دارم فرزند تو باشم. آمین."
پروفسور دکتر ورنر گیت
Direktor und Professor a.D.  
Dr.-Ing. Werner Gitt